۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

ماندن


چون رود
پیچان و پر خروش بسویت شتافتن
چون موج
سرکوفتن بسنگ و بسوی توتاختن
ماهی شدن
درپیچ و تاب رود
باموجهای تند
ماهی شدن به آبی دریاها
پیوستن به بیکرانه ای اقیانوس
تنهایک آرزوست
و
 این اشتیاق رفتن با موجهای تند
این آرزوی کهنه ی پیوستن به رود،
عصیان در گذاشتن از مرزهای پیر
این خواهش گریز
عمریست با منست
عمریست همچون سنگ
بر سنگلاخ بستر رودی که زندگی است
افتاده ام نظاره گرموجهای تند
آماج بی تحرک شلاق های آب
و
این آرزوی رفتن و پیوستن
رویای کهنه ایست پر افسون و ماندگار،
رویای ریزش مداوم باران است
بر تخته کویر.
ماندن!
تنها حقیقت است.
ماندن !
با اشتیاق رفتن و پیوستن.
ماندن !
و ، ذره، ذره، تهی گشتن
از هر چه اشتیاق
و پوسیدن .

ناصر فرهادیان

هیچ نظری موجود نیست: