۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

بودای خندان



بودای خندان

یکی از عرفای بزرگ ژاپن به نام "هوتی" Hotei، ملقب به بودای خندان است .او که یکی از محبوبترین عرفای ژاپن بشمار می آید، در طول زندگی عارفانه خویش حتی یک کلمه بر زبان نیاورد . از زمانی که به نور معرفت و عرفان مشرف شد ، شروع به خندیدن کرد ، و هر گاه کسی از او می پرسید : "چرا می خندی ؟ " او در جواب بیشتر می خندید . او خندان ، دهکده ها و شهرها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت .
مردم دور او جمع می شدند و او همچنان می خندید . بتدریج خنده ی او به دیگران سرایت می کرد و اشخاص حاضر در جمع نیز یکی یکی به خنده می افتادند و در نهایت همه می خندیدند ولی نمی دانستند چرا . به خود می گفتند : " مسخره است. این مرد خل و چل است . اصلا چرا ما داریم می خندیم؟ "  در ضمن هر کسی اندکی نگران بود و می گفت: " حالا مردم چه فکر می کنند؟ ما داریم الکی می خندیم"
با این وجود ، مردم در انتظار بازگشت مجدد هوتی بسر می بردند ، زیرا تا آنوقت در طول زندگی خویش با این شدت وحدت نخندیده بودند. آنها احساس می کردند که بعد از این خنده ، حواسشان پاک و شفاف تر شده است و چشمانشان بهتر می بیند. احساس می کردند که تمام وجودشان آکنده از نور شد ه است، انگار که پرده سیاه سنگینی را از روی خود کنار زده بودند.
هوتی بدین ترتیب همه ی دهکده ها و شهرها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت وبه هر جا که می رسید، آنجا را آکنده از خنده می ساخت. او به مدت چهل و پنج سال تنها یک کار انجام داد، و آن هم خندیدن بود.
شایان ذکر است که در ژاپن از هیچ کس به اندازه ی هوتی با عزت واحترام یاد نمی کنند. در هر خانه ای ، مجسمه ای از هوتی وجود دارد. او هیچ کاری غیر از خندیدن انجام نداده است، ولی خنده ی او از چنان عمقی سرچشمه می گرفت که در وجود هر کس که آن را می شنید بر جا می ماندو جریانی نو در وجودش به راه می انداخت .
هوتی منحصربفرد است . در تمام اعصار ،هیچ بشری آدمها را تا به این حد به خنده وانداشته است آن هم خنده بدون دلیلی خاص. این خنده مردم را ارضا می کرد و ناپاکی را از وجود آنها می زدود. احساس خوشایندی به آنها دست می داد که تا به حال تجربه نکرده بودند . این خنده چیزی را در عمق ناشناخته وجودشان بیدار کرده و زنگی در قلب آنها به صدا در می آورد.
هوتی از اهمیتی عظیم برخوردار است. کمتر کسی همچون هوتی قدم به دنیا نهاده است. زندگی هوتی از زندگی یک آدم معمولی بسیار متفاوت بود . زندگی او چیزی نبود جز خنده ای مستمر . می گویند که هوتی حتی گاهی اوقات در خواب هم می خندید. او شکمی گنده داشت که موقع خندیدن تکان می خورد و بالا و پایین می رفت. خندیدن برای او بقدری طبیعی و ساده بود که هر چیزی میتوانست او را به خنده بیندازد،حتی در خواب –چرا که زندگی ، چه در خواب چه در بیداری ، یک کمدی است.

  از سخنان و تعالیم عارف معاصر     

 اوشو   
             

هیچ نظری موجود نیست: